مسکن در ایران، همواره زیر سایه ناکارآمدی و بیکفایتی متولیانی که بدون داشتن شایستگی و تخصص، در ارکان قدرتمند جانمایی شدند، در طول تاریخ چهل و چند ساله انقلاب، قصه پر غصهای داشته و کماکان نیز دارد. همین مساله باعث شده که حال مسکن نیز، یکی از صدها نقطه ضعف مردم این مرز و بوم محسوب شود؛ نقطه ضعفی که در بزنگاه های مهم سیاسی از پستوی ذهن قدرت خواهان بیرون کشیده شده و سوژه وعده هایشان می شود. یکی از این وعده ها که طی چند ماه اخیر، بسیار به گوشمان رسید، «ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکن» است. وعدهای که از برنامههای اقتصادی رئیس جمهوری فعلی بود و حال، برای دفاع از ویژگیهای درخشان وزیر راه و شهرسازی پیشنهادی خود، از آن بهره می برد. رئیس جمهوری، دیروز در صحن علنی مجلس، از رستم قاسمی، به عنوان یکی از پیمانکاران بزرگ دولت در حوزه راه و شهرسازی نام برد و ضمن اینکه اشاره کرد، موضوع مهم دولت در بخش مسکن، ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکونی است، تاکید کرد برای او مهم است فردی که توانایی عملی کردن این وعده را داشته باشد، در جایگاه وزارتی قرار گیرد. اما در پس پرده این وعده ممکن است ابعادی پنهان نیز جا خوش کرده باشد.
آمار پایین ازدواج را از متقاضیان مسکن کم کنید!
اما این وعده سالی یک میلیون واحد مسکن، ابعاد دیگری نیز دارد. سالی یک میلیون واحد مسکن یعنی سالی یک میلیون تقاضا یا به عبارتی دیگر یعنی سالی یک میلیون خانوار. اما آیا واقعا توانایی این تعداد تقاضا برای خرید مسکن در ایران وجود دارد؟حتی اگر میانگین قیمت خرید مسکن را از متری ٣۰ میلیون تومان به متری ٢۰ میلیون تومان هم تقلیل دهیم آیا باز توانایی خرید مسکن برای توده مردم میسر است؟
شاید بتوان گفت حدود ده تا پانزده سال پیش، یعنی زمانی که متولدین نیمه ابتدایی دهه شصت، در زمان ازدواج بودند، یک تقاضای واقعی برای مسکن ایجاد شد. این دقیقا همان بازه زمانی است که بسیار از افراد سر از بساز و بفروشی درآورده بودند و هرکس یک واحد داشت تخریب می کرد و مثلا چهار واحد می ساخت. در واقع به دلیل تقاضای زیاد، مردم خود عرضه را به دست گرفته بودند تا دولت. با توجه به اخلال در رشد جمعیت، ترس از ازدواج و معضلات پیش روی ازدواج برای متولدین دهه هفتاد که احتمالا می بایست حالا در سن ازدواج باشند، آیا هنوز هم می توان جمعیت آنان را نیز به متقاضیان خانه افزود؟ بعید به نظر می رسد!
از تقاضای پوشالی تا دعوت به حاشیه!
از طرفی در طول دهه ۹۰ نسبت ساکنین خانوار شهری به محل سکونتشان تغیری نسبی داشته است. به این شکل که در ابتدای دهه ۶۷.۴ درصد مالک و ۲۳ درصد نیز مستأجر بوده اند. به بیان دیگر در طول دهه ۹۰ ، درصدی از مالکین کاسته شده و به اجاره نشینان اضافه شده است! به این ترتیب باید گفت که برخلاف تصور قیمت مسکن در ایران، چندان متاثر از عرضه و تقاضا نیست بلکه مسکن در ایران بیشتر شمایل یک کالای سرمایهای را دارد. یعنی معمولا خانه برای ساکن شدن خریداری نمی شود بلکه برای حفظ پول و یا سود احتمالی خریداری می شود. به این دلیل که هیچ بازاری در ایران مانند ملک بازدهی مالی ندارد. این بازار در سال گذشته بیش از ٨٢ درصد بازدهی داشته و تقریبا بازار امنی محسوب می شود و حتی برای دولت نیز در دسترس ترین بازار برای تکیه گاه کردن آن با هدف وعده سازی است. اما چرا؟ چون مانند بازار دلار و خودرو و وسایل خانگی و ... رقیب بین المللی و وارداتی ندارد. اما سوال دیگر اینجاست، این یک میلیون واحد کجا قرار است ساخته شود؟ با تراکم جمعیت در مراکز شهرها، به نظر می رسد مساله همان ایجاد شهرهای جدید و تشدید حاشیه نشینی است.
حال باید دید وعده های گشاده دستانه رئیسی و وزیر راه و شهرسازی اش، با توجه به نقطه بحرانی که امروز اقتصاد ایران روی آن ایستاده است چه آورده ای خواهد داشت؛ از چاله به چاه افتادن و جراحت روان مردم یا عملی شدن وعده ها؟ چیزی شبیه معجزه ...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟